فیلم ذهنی : تقویت تجسم برای دستیابی به اهداف مثبت زندگی
با گوش کردن و تکرار مکرر جملات تاکیدی این عبارتها به صورت یکسری عادت و الگوی ذهنی درمیان و کانالهای نورونی تو ذهن شما ایجاد میشن. حالا اگر این عبارات با تصاویر و فیلم همراه باشن (فیلم ذهنی)، اثرشون چند برابر میشه.
هر موقع شما این فیلم رو ببینید ارتعاش میفرستید. حالا اگر این بصورت پیوسته دیده بشه و تکرار بشه ارتعاش شما پیوسته میشه. و نتایج خوب خیلی زودتر براتون اتفاق میوفته. کانالهای نورونی در ذهن شما رشد میکنند تا جایی که این فرآیند بصورت خودکار انجام میشه.
اهداف فیلم ذهنی
کمک به افراد در دستیابی به نیت مثبت مشخص راجع به چیزی که میخواهند در آینده در زندگی خلق کنند؛
برنامه ریزی ذهن خودآگاه و نیز ذهن ناخودآگاه برای آیندهی جدید؛
تغییر مغز و بدن طوری که به نظر برسد آینده از قبل تحقق یافته.
پیوند دادن مکرر تصاویر و عکسها با موسیقی های زیر آستانه ای با فرکانس مشخص، برای ایجاد شبکههای عصبی جدید در مغز شما و شرطی سازی عاطفی بدن شما نسبت به ذهنیت جدید. این بهتر راهی است برای به خاطر سپردن آینده.
فیلم ذهنی را میتوان به دستگاه راداری تشبیه کرد که آینده را ردیابی میکند. در این صورت میتوان گفت وقتی بصورت مکرر در قلب و ذهن خود به آینده سر میزنید، افکار، انتخابها، کارها، تجربههای و احساساتی که بین واقعیت کنونی و واقعیت آینده تان تجربه میکنید، اصلاحات مسیر هستند و شما را به سمت هدف میبرند. هر قدرت آینده را بیشتر با نیت، توجه، انرژی و عشق خود زنده نگه دارید، بیشتر به مثابه واقعیت تحقق خواهد یافت، چون شما در این روش، آینده را درست همانطوری به خاطر میآورید که گذشته را به ذهن خود سپرده اید. در نتیجه وظیفهی شما این است که مدام عاشق تصور خود از آینده شوید، انرژی تان را حفظ کنید و اجازه ندهید شرایط (محیط)، نگرشهای نهادینه شده، احساسات منفی آشنا یا عادات ناخودآگاه، شما را از اهداف خود دور کند.
- ما یک ارگانیسم زنده هستیم، امید من این است که ما به شکل تکامل یافتهتری از گونههای انسانی تبدیل شویم که وقتی از زنجیر محدودیت های خود رها می شوند، همدیگر را بهبود دهند، همدیگر را مطلع کنند، همدیگر را حمایت کنند، به همدیگر اعتماد کنند، با همدیگر همکاری کنند، به همدیگر احترام بگذارند، برای همدیگر بدرخشند تا دیگران نیز بدرخشند.
دکتر جو دیسپنزا
خودکشی یکی از اصلیترین عوامل مرگ نوجوانان آمریکایی است؛ بنابراین بنیان گذاران Mind Movies از این تکنولوژی در مدارس استفاده کردهاند تا به نوجوانان کمک کند آیندهی روشن و مطلوبی برای خود متصور شوند.
در شرکتها نیز برای تشکیل تیم و آرمان سازی از Mind Movies استفاده میشود. کارآفرینان از این برنامه برای توسعهی کسب و کار، ساختن بیان مأموریت و تعیین راهبرد و ایجاد برنامهی کسب و کار استفاده میکنند. تصور کنید که تیم با انگیزههای از افراد نه تنها بیان مأموریت خود را خوانده و درک میکنند، بلکه همچنین آن را بصورت پویا و تصویری میبینند قبل از اینکه تحقق پیدا کند.
اگر بدن ذهن ناخودآگاه باشد و تفاوت بین تجربهی ایجاد کنندهی احساس و احساس ساخته ی فکر شما را نداند، بدن در لحظهی حال باور میکند که دارد آن واقعیت آینده را تجربه میکند. از آنجا که محیط به ژنها سیگنال میدهد و عواطف نتیجهی تجربیات ما در محیط هستند، اگر احساسات مرتبط با رویداد را قبل از تجربهی واقعی رویداد مربوطه در خود ایجاد کنید، بدن شما در واکنش به این کار تغییر کرده و در زمان حال از نظر زیستی با آینده تان همخوانی پیدا میکند. چون تمام ژنها پروتئین میسازند و پروتئینها مسئول ساختمان و عملکرد بدن هستند، پس بدن از نظر زیستی تغییر یافته و طوری میشود که انگار آیندهی شما محقق شده است.
روش استفاده:
فیلم ذهنی را هر وقت که تماشا کنید خوب است، اما توصیه میکنم این کار را اول صبح یا آخر شب قبل از خواب انجام دهید، چون در این دو زمان انسان بیشترین تلقین پذیری را دارد. اگر بلافاصله بعد از اینکه بیدار شدید، آن را تماشا کنید، روزتان را مثبت شروع کرده و روی خواسته تان در آن روز و نیز در آینده تمرکز بیشتری خواهید داشت. اگر قبل از خواب آن را تماشا کنید، ذهن ناخودآگاه تان میتواند در زمان خواب به آن فکر کند، بدن و ذهنتان را با آینده تان همسو کند و راهکارهایی پیدا کند که سیستم عصبی خودمختار در زمان خواب آنها را پیاده میکند. هر وقت به انگیزه نیاز داشتید و یا لازم بود به انتخاب متفاوتی دست بزنید، میتوانید از آن استفاده کنید.
شما قبل از تماشای فیلم ذهنی خود، ویدئوی زیبابین را تماشا میکنید،چون این کار به شما کمک میکنه حالتهای خلسه ی آلفا و تتا را با چشم باز ایجاد و حفظ کرده و درهای بین ذهن خودآگاه و ناخودآگاه رو باز کنید.
این امر به این دلیل حائز اهمیت است که هرچه افراد در حین استفاده از فیلم ذهنی خود تلقین پذیرتر باشند، احتمال اینکه تحلیلی عمل کنند و افکار درونی آزار دهنده مانند اینکه چطور اتفاق میافتد؟ یا غیرممکن است! یا پول این کار را از کجا بیاورم؟ یا دفعه ی قبل که نشد، این دفعه چرا بشه؟ به ذهنشون هجوم بیاره، کمتر میشه.
فیلم زیبابین فرد را به خلسه برده و ناخودآگاه رو برای برنامه ریزی باز میکنه و برنامه چیزی نیست جز فیلم ذهنی. فیلم ذهنی ذهن ناخودآگاه فرد رو درست مانند آگهیهای تلویزیونی، اما به شیوهای مثبتتر، نامحدودتر و سازندهتر برنامه ریزی میکنه.
وقتی افکار مغز ما ساکت بشه، ذهن خودآگاه دیگه اطلاعات ورودی را تحلیل نمیکنه. در نتیجه هر اطلاعاتی که در این حالت در معرضش قرار بگیریم بصورت مستقیم وارد ناخودآگاه میشه. درست مانند وقتی که چیزی را ضبط و ثبت میکنیم تا بعداً بصورت خودکار اجرا بشه، در اینجا نیز برنامهی جدیدی رو در ذهن ناخودآگاه ثبت میکنیم.
تحقیقات بسیار در طی چند سال اخیر نشان داده است که نیمکره ی راست و چپ مخ چه ارتباطی با هم دارند. نیمکره ی راست مسئول پردازش تفکر فضایی، غیرخطی، انتزاعی و خلاق است؛ اما سمت چپ مسئول پردازش تفکر منطقی، عقلانی، خطی، منظم و ریاضیاتی است. اما تحقیقات جدید نشان میدهد که نیمکره ی سمت راست بداعتِ شناختی و سمت چپ روتینهای شناختی را پردازش میکند. این یعنی وقتی چیزهای جدید را میآموزیم، نیمکره ی راست فعالتر است و وقتی آموختههای جدید به روتین تبدیل میشوند، در نیمکره ی چپ ذخیره میگردند.
اکثر افراد از نیمکره چپ مغز خود دستور میگیرند، چون عادتها و برنامههای خودکاری که حفظ کردهاند، در درونشان حک شده است. به همین دلیل است که زبان در سمت چپ ذخیره میشود چون روتین است. میتوان گفت نیمکره ی راست قلمروی ناشناخته هاست و نیمکره ی چپ قلمروی شناختها. پس منطقی است اگر بگوییم که نیمکره ی راست رمانتیک، خالق و غیرخطی است، اما نیمکره ی چپ منظم، منطقی و ساختارمند است. این فرایند پردازش دوگانه را در حین تماشای اسکن آنی مغز افراد مشاهده شده است.
چون جریان الگو در الگوی اشکال فراکتالی هندسی زیبابین شبیه هیچ کس، هیچ چیز، هیچ جا و هیچ زمانی نیست؛ الگوهایش طوری طراحی شدهاند که از شبکههای ادراکی و مراکز تداعی مغز که با اشخاص، جاها، اشیا و زمانهای آشنا ارتباط برقرار میکنند، عبور کنند. الگوهای هندسی باستانی آن بازتابی از تکرار الگوهای فراکتالی طبیعت است؛ و لذا مراکز پایینی مغز را فعال میکند.
به همین دلیل است که نمیتوانید وقتی به زیبابین نگاه میکنید خاله فلانی، دوچرخه ی سال ششم و یا خانهی دوران کودکیتان را ببینید – چون مراکز تداعی مرتبط با خاطرات را که بطور عمده در نیمکره ی چپ مغز قرار دارند، فعال نمیکنید. وقتی از تفکر و تحلیل دست بر میدارید و وارد الگوهای امواج مغزی آلفا و تتا میشوید، فعالیت بیشتری در نیمکره ی راست رخ میدهد. اگر نیمکره ی چپ در حوزهی شناخته ها عمل کرده و نیمکره ی راست در حوزهی ناشناخته ها فعالیتکند، آنگاه با افزایش فعالیت نیمکره ی راست، شما در برابر آفرینش چیزهای جدید و ناشناخته گشوده تر خواهید بود.
پیدایش فناوری فیلم ذهنی:
فناوری فیلم ذهنی Mind Movie را دو شریک به نامهای ناتالی و گلن لدول از کشور استرالیا تأسیس کردند. این دو نفر فقط بنیان گذار این شرکت نیستند بلکه نمادی از قابلیتهای آن نیز هستند. و اونها تونستند با فیلم ذهنی ای که ساخته بودند به تمام اهداف خودشون برسند.